پارت ۱۷

ا.ت: من متاسفم تهیونگ نباید همچین سوالی می‌پرسیدم
ته: نه الان که درموردش با یه نفر حرف زدم خیلی راحت ترم ... ازت ممنونم که پرسیدی ... وقتی تورو دیدم یه لحظه فکر کردم دارم خواب میبینم ... تو خیلی شبیه سوجین بودی ... همونقدر شیطون و تُخس میتونستی از خودت دفاع کنی ... بهت گفتم خانوم کوچولو چون به سوجین هم میگفتم اون... دلم خیلی براش تنگ شده
ا.ت: درک میکنم ... منم دلم برای برادرم تنگ شده ... ولی بهم گفت اگه ازدواج با اونو قبول کردی دیگه اسم من رو نیار ... الان نمیدونم کجاست حتی نمیدونم حالش خوبه یا نه
ته: نگران نباش کمکت میکنم داداشت پیدا کنی ... ولی چجوری دل داداشت اومده اینو بهت بگه؟ من اگه این حرفو به خواهرم بزنم بعدش خودکشی میکنم _ از حرفش خندم گرفت: مگه خواهر داری؟
ته: یه خواهر و یه برادر کوچیک تر ... برادرم داره درس میخونه خواهرم هم یه گالری نقاشی داره
ا.ت: چقدر عالی یه خواهر هنرمند داری
ته: آره ... واقعا بهش افتخار میکنم ... الان هم خودش داره مستقل زندگی میکنه
ا.ت: چقدر حرف زدیم هوا تاریک شد
ته: خب بیا بریم میرسونمت
ا.ت: ممنون ماشین میگیرم
ته: نه می‌رسونمت ... فقط اگه خسته نمیشه اول این گل هارو بدم مامانم بعد برسونمت
دیدگاه ها (۰)

پارت ۱۸

پارت ۱۹

پارت ۱۶

الان باهام قهرید چون نتونستم پارت بزارم؟ببشید🥺میزارم قول مید...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

من که بیست روزه با عکست حرف میزنم درد دل میکنم البته تو فقط ...

شوهر دو روزه. پارت۷۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط